کد خبر: ۴۵۶۰
۰۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۵

باخت در دنیای خواهران کشتی‌گیر غفوریان معنا ندارد

خواهران کشتی‌گیر غفوریان می‌گویند: تفاوت کشتی با دیگر ورزش‌ها در این است که وقتی ببازی دستت پس زده نمی‌شود؛ بلکه دستت گرفته می‌شود تا بلند شوی و دوباره شروع کنی. کشتی دنیای دیگری دارد که باخت در آن معنا ندارد.

همان‌طور‌که در‌حال خوش‌وبش‌کردن با دختران داخل باشگاه است، با یک دستش، وزنه سنگینی را بالا و پایین می‌برد. حوله سفیدرنگی در هوا می‌چرخد، نگاهش سمت دیگری است، اما در یک لحظه حوله را در هوا می‌قاپد و عرق‌های روی صورتش را پاک می‌کند. دختری که حوله را پرتاب کرده است، باکش نیست که اطرافش چه می‌گذرد؛ دوباره سر جای خودش برمی‌گردد و مشغول شنا سوئدی می‌شود.

نجمه و نازنین غفوریان، دو خواهر محله کوشش، در برخورد اول چندان شباهتی با هم ندارند؛ یکی پر‌شر‌وشور و دیگری آرام است. از ده‌سالگی چند رشته ورزشی را تجربه کرده‌اند و درست زمانی‌که باید ثمره تلاش‌هایشان را می‌گرفتند، به یک نقطه مشترک رسیدند. آن‌ها مسابقات انتخابی تیم ملی ووشو و تکواندو را به عشق کشتی رها کردند.

سردمدار ورزش در خانواده

نجمه بیست‌و‌سه‌ساله خواهر بزرگ‌تر است؛ کسی که در خانواده شش‌نفره آن‌ها برای اولین‌بار ورزش را انتخاب کرد، یا شاید به قول خودش این ورزش بود که او را انتخاب کرد؛ «زنگ ورزش یک‌باره معلمم گفت راکت بدمینتون را بردار و چند ضربه بزن. کلاس پنجم بودم. تا قبل از آن راکت به دست نگرفته بودم و اصلا نمی‌دانستم راکت چیست! خیلی راحت چند ضربه زدم. معلم اسمم را در برگه‌ای نوشت و گفت برای مسابقات بدمینتون انتخاب شده‌ام، فقط باید در آموزش‌وپرورش ناحیه‌۲ یک تست دیگر از من گرفته شود.»

به‌دلیل پرتاب‌های قدرتمندی که داشت، در تست دوم هم قبول شد و به مدت چهار ماه اصول و قواعد بازی بدمینتون را آموخت و توانست در مسابقات استان، مقام دوم را کسب کند و برای مسابقات کشوری انتخاب شود. اما نجمه به‌دلیل نارضایتی پدرش به مسابقات کشوری نرفت. در چهره‌اش هیچ ناراحتی از این موضوع دیده نمی‌شود؛ راحت و صمیمی می‌گوید: بابا آن‌قدر برایم عزیز است که وقتی گفت بدمینتون را کنار بگذار، مخالفتی نکردم.

ولی تب و تاب ورزش در او بیدار شده بود؛ حالا بیشتر از گذشته دنبال هیجان بود. سال بعد دوباره در مدرسه از او تست گرفتند، اما این‌بار ورزش انتخابی‌اش والیبال بود. این‌دفعه هم به‌دلیل قدرت زیاد دستانش به‌عنوان پاسور انتخاب شد. بازی والیبال برای او طعم دیگری داشت. نجمه که همیشه روحیه رهبری را در وجود خود می‌دید، از پستش در بازی بسیار لذت می‌برد. آن سال مسابقات والیبال بین مدارس برگزار نشد، اما او علاقه خفته‌اش را پیدا کرده بود؛ به‌همین‌دلیل در باشگاه نیروی هوایی ثبت‌نام کرد تا به‌صورت آکادمیک این ورزش را بیاموزد.

او که همیشه سرش در درس و کتاب بود، آشنایی با والیبال، زندگی جدیدی برایش رقم زد. بعداز مدرسه بلافاصله برای تمرین به باشگاه می‌رفت و ساعت ۷ شب به خانه برمی‌گشت تا با انجام تکالیف مدرسه از بقیه بچه‌ها عقب نماند؛ «بازی والیبال طعم شیرینی برایم داشت؛ زمانی‌که در باشگاه تمرین می‌کردم، اصلا متوجه زمان نمی‌شدم و همه حواسم بود که رفتن به باشگاه لطمه‌ای به درسم نزند و همین‌طور هم شد و باز هم در امتحانات شاگرد اول شدم.»

 

خواهران ورزشکار غفوریان

۱۶ساعت تمرین

بعداز گذشت شش‌ماه آمادگی بدنی خوبی پیدا کرده بود و همراه تیم عقاب در اولین مسابقه خود شرکت کرد. شور و هیجان داخل سالن به‌جای اینکه به او استرس وارد کند، انرژی‌اش را افزایش می‌داد. نجمه سن کمی داشت، ولی بسیار زبر و زرنگ بود؛ «جثه ظریفی داشتم و به‌راحتی در زمین این طرف و آن طرف می‌رفتم تا توپ را مهار کنم. مسابقات جام محلات بود و به‌عنوان اولین تجربه، بازی مهیج و نفس‌گیری محسوب می‌شد.»

تعداد مقام‌هایی که در رشته والیبال کسب کرده آن‌قدر زیاد است که حسابش را ندارد؛ کسب مقام اول مسابقات محلات در چهار سال پیاپی از سال ۹۳ تا ۹۶، مقام نخست مسابقات نیروی هوایی استان از سال ۹۴ تا ۹۶، مقام اول مسابقات جام رمضان سپاه در سال‌های ۹۶ و ۹۷ در مشهد ازجمله آن‌هاست. مسابقات مدارس و لیگ والیبال شهر مشهد و همچنین رقابت‌های دانشجویی هم که جای خود دارد و کلی مدال رنگارنگ نصیب او کرده است.

نجمه که آرزوی بالابردن پرچم کشورش و ایستادن روی سکوی قهرمانی جهان را دارد، علاقه‌اش به ورزش سبب شد علاوه‌بر هنرستان در دانشگاه هم رشته تربیت‌بدنی را انتخاب کند و حالا شش‌سال از دوران نوجوانی و جوانی‌اش را در بازی والیبال گذرانده است؛ «چون بیشتر وقتم را در تمرین یا اردو برای شرکت در مسابقه می‌گذراندم خیلی وقت‌ها نتوانسته‌ام با خانواده به مسافرت بروم یا در عروسی خیلی از افراد فامیل شرکت کنم، ولی از این موضوع پشیمان نیستم؛ چون از اول می‌دانستم که پست پاسوری را دوست دارم. پاسور باید موتور تیم باشد و با تسلط روی همه اعضا کنترل تیم را به دست بگیرد.»

والیبال را خیلی دوست داشت؛ به‌همین‌دلیل تماشای بازی‌های تیم ملی را به هیچ‌وجه از دست نمی‌داد؛ «آن زمان تیم ملی جایگاه الان خودش را نداشت، ولی من عاشق تماشای بازی‌هایش بودم و از بازی آن‌ها یاد می‌گرفتم، دلم نمی‌خواست تنهایی مسابقات را از تلویزیون تماشا کنم. به‌همین‌دلیل همه خانواده را جمع می‌کردم تا همراه من حتی شده به‌زور بازی‌ها را ببینند.»

سال ۹۸ وقتی تیم آن‌ها مقام اول مسابقات دانشجویان را کسب می‌کند و از تهران به مشهد برمی‌گردد، تمرینات سخت و فشرده او برای انتخابی تیم امید مشهد شروع می‌شود. نجمه از ۸‌صبح تا ۱۲‌شب را تمرین می‌کرد؛ چون سالنی که برای آن‌ها در نظر گرفته بودند، در منطقه قاسم‌آباد بود و از خانه آن‌ها فاصله بسیار داشت، زمان استراحت ظهر را برنمی‌گشت و در نمازخانه استراحت کوتاهی می‌کرد تا از تمرین عقب نماند.


تیم امید را از من گرفتند

دو ماه به این شکل گذشت و یک‌هفته مانده به انتخاب تیم امید و دادن لباس به بچه‌ها، یک‌باره به او گفتند که از تیم کنار گذاشته شده است؛ «چیزی را که می‌شنیدم باور نمی‌کردم. برای اینکه وارد تیم امید شوم، سال‌ها تلاش کرده و روز‌های سختی را پشت سر گذاشته بودم، ولی آن‌ها دو سانت کوتاهی قد را بهانه کردند تا فرد دیگری را در تیم بگذارند.»

با شنیدن این خبر غم سنگینی در دلش احساس می‌کرد. تصمیم گرفت والیبال را برای همیشه کنار بگذارد. مدتی را در خود فرو رفته بود و دست و دلش به هیچ کاری نمی‌رفت. پدر که غم را در چشمان دخترش می‌خواند، طاقت نیاورد؛ خودش برایش مربی ووشو پیدا کرد و نجمه را متقاعد کرد که چند جلسه در این رشته تمرین کند.

ووشو شامل مبارزه و حرکات نمایشی می‌شد و شاخه ساندا که او انتخاب کرده بود، تلفیقی از سه ورزش بوکس، تکواندو و کشتی بود. یک سالی در این رشته ورزش کرد و توانست مقام سوم بین‌المللی آزاد رشته ساندا در سال‌۹۹ را کسب کند و سال بعد، مقام نخست استان را به دست بیاورد. روزگارش را با تمرین و ورزش می‌گذراند، ولی باز هم روح و ذهنش راضی نمی‌شد.

 

خواهران غفوریان
علاقه به ورزش انفرادی

از اول گفتگو چهارزانو و صاف نشسته است و با دقت صحبت‌های خواهر بزرگ‌ترش را گوش می‌کند. نوع نشستن او آدم را یاد فیلم‌های رزمی می‌اندازد. حتی اگر به زبان نیاورد، از نوع رفتارش مشخص است که سال‌ها رزمی‌کار بوده است. نازنین بیست‌ساله فرزند آخر خانواده غفوریان است. او دنباله‌رو خواهر بزرگ‌تر خود، نجمه، بوده و از ده‌سالگی با ژیمناستیک به‌صورت حرفه‌ای وارد دنیای ورزش شده است.

ورزش انفرادی را به جمعی ترجیح می‌داد و بعد از چهار ماه که ژیمناستیک کار کرد، برای مسابقات استانی انتخاب شد؛ «برای تماشای بازی والیبال خواهرم به سالن می‌رفتم و او را تشویق می‌کردم، ولی هیچ‌وقت دلم نمی‌خواست خودم والیبال بازی کنم. زمانی‌که برای مسابقات ژیمناستیک انتخاب شدم، خوشحال بودم، ولی پدرم مخالف بود و می‌گفت سراغ یک رشته دیگر بروم.»

پدر و خواهرش او را تشویق می‌کردند که یکی از رشته‌های رزمی را انتخاب کند، اما او علاقه چندانی به ورزش‌های رزمی نداشت. اولین لباس تکواندو را که پدر خرید، حتی نگاهش نکرد و با بی‌میلی تمام به باشگاه رفت. زمان زیادی طول نکشید که کمربند زرد و سبز را پشت سر هم گرفت، ولی باز هم سر شوق نیامد تا اینکه در اولین مسابقه خود که مربوط به مسابقات نونهالان استان بود، شرکت کرد.

نازنین می‌گوید: لوازم را خواهرم جمع کرد و من را به سالنی که مسابقه برگزار می‌شد، برد. سن کمی داشتم و با اینکه در باشگاه چند‌بار مسابقه داده بودم، برایم خیلی جدی نبود. زمانی که اسمم را صدا کردند تا برای مبارزه به زمین بروم، خودم را به نشنیدن زدم، ولی خواهرم ول‌کن ماجرا نبود!

یادآوری آن روز‌ها و دوران کودکی خاطرات شیرینی را برایش زنده می‌کند؛ «ضربه اول را که از حریف خوردم به غیرتم برخورد. دیگر نفهمیدم چه می‌کنم. تمام حرکاتی را که یاد گرفته بودم، اجرا کردم. ناگهان داور سوت کشید و من را به‌عنوان برنده معرفی کرد.»

برد طعم شیرینی داشت، ولی نه آن‌قدر که میلش را به تکواندو زیاد کند. او دو بازی دیگرش را هم پیروز میدان شد و به فینال راه یافت. در فینال باید با دختری بازی می‌کرد که یک سالی از او بزرگ‌تر بود و کمربند آبی داشت؛ «از مبارزه با او که چندین‌بار در مسابقات استانی شرکت کرده بود، ترسی نداشتم، اما مربی و اطرافیانم همه در گوشم می‌خواندند که اگر باختم اشکالی ندارد و این حرف‌ها بیشتر از اینکه به من انرژی بدهد، ناامیدم می‌کرد. همان اولی که به میدان رفتم، یک کیهاپ (فریاد) کشیدم و هر ضربه را با فریاد می‌زدم. یکباره دیدم تابلو امتیاز‌ها نشان‌می‌دهد که من از او خیلی جلوتر هستم.»

نقطه عطف زندگی ورزشی نازنین

اول شدن در استان، نقطه عطف زندگی ورزشی نازنین شد تا تکواندو را به شکل دیگری ببیند. از همان موقع، تمرین‌ها را جدی گرفت و تمام تلاشش را کرد تا بتواند پیروز میدان‌های ورزشی باشد و به حریف اجازه حرکت ندهد. او در سال‌های‌۹۴ و ۹۵ مقام نخست و سال‌۹۶ مقام دوم استان را کسب کرد. خودش می‌گوید: سال‌۹۶ در مسابقه هان‌مادانگ که در آن تکنیک‌ها و اصول ورزش تکواندو به نمایش گذاشته می‌شود، مقام اول کشوری را کسب کردم.

در استعدادیابی هنرستان به او گفته می‌شود که در رشته پرتاب نیزه توانایی خوبی دارد؛ مدت کوتاهی هم در این رشته تمرین کرد، ولی باید وزنش را کم می‌کرد تا بتواند در مسابقات استانی این رشته شرکت کند. همین موضوع به نازنین لطمه زد و او را از مسابقات استانی پرتاب نیزه و مسابقات آسیایی تکواندو بازداشت، اما روحیه‌اش را نباخت و باز هم تمرینات تکواندو را ادامه داد.

سال‌۹۹ تنها نفری بود که از مشهد برای انتخابی تیم ملی نوجوانان به تهران رفت. با افسوس می‌گوید: همه اشتباه می‌کنند و اشتباه بزرگ من هم این بود که وقتی فهمیدم به‌عنوان ذخیره برای تیم انتخاب شده‌ام، بهم برخورد و بازگشتم. بعد فهمیدم افراد داخل لیست همه اعضای تیم ملی بوده‌اند.

سال گذشته زمانی‌که آماده مسابقات تیم ملی بود، یک برنامه استعدادیابی زندگی او را متحول کرد؛ «یکی از مربی‌های کشتی از من تست گرفت و گفت برای این ورزش مناسب هستم. طبق معمول حرف او را جدی نگرفتم، اما در مسیر بازگشت به خانه مدام به کشتی فکر می‌کردم و به حس خاصی که در من بیدار شده بودم. تا آن موقع چنین احساسی را در هیچ ورزشی تجربه نکرده بودم. به خانه که رسیدم، به خواهرم موضوع را گفتم و هر دو تصمیم گرفتیم همراه هم دوباره تست دهیم.»

 

خواهران غفوریان

 

خلق و خویمان تغییر کرد

تست دادن دوباره، کار خود را کرد و هردو خواهر علاقه اصلی خود را پیدا کردند. ایران‌دخت فهمید حرکات مشابه کشتی را در ووشو بهتر انجام می‌دهد و نازنین درونش غوغا بود و از فن‌های کشتی لذت می‌برد. دایی آن‌ها مدتی مربی کشتی بود، ولی به‌دلیل آسیب دستش دیگر مربیگری نمی‌کرد؛ به‌همین‌دلیل دنبال یک مربی گشتند و تمرینات خود را شروع کردند.

ایران‌دخت می‌گوید: کشتی یعنی عشق، یعنی زندگی. آنچه این ورزش دارد، مرام و منش پهلوانی است؛ باید دربرابر بزرگ‌تر و حتی کوچک‌تر تواضع داشت. هر کس در هر جایگاه و در هر رتبه‌ای که قرار دارد، احترامش واجب است. جهان‌پهلوان تختی برای همه کشتی‌گیران الگوی بزرگی است. شاید نتوانیم مانند او باشیم، ولی تمام تلاش خود را می‌کنیم تا حرف و رفتارمان همانند یک پهلوان درست‌کردار و نیک‌رفتار باشد.

نازنین پی حرف خواهرش را می‌گیرد و ادامه می‌دهد: تا قبل از کشتی خیلی زود عصبانی می‌شدم، اما الان آرام شده‌ام، به‌طوری‌که اگر در موضوعی مقصر هم نباشم، تقصیر را به گردن می‌گیرم تا دعوا نشود. آن‌ها می‌گویند: تفاوت کشتی با دیگر ورزش‌ها در این است که وقتی ببازی دستت پس زده نمی‌شود؛ بلکه دستت گرفته می‌شود تا بلند شوی و دوباره شروع کنی. کشتی دنیای دیگری دارد که باخت در آن معنا ندارد. کشتی‌گیر ابتدا درس مرام و معرفت می‌گیرد، بعد به فکر مدال و عنوان می‌افتد.

امسال هر دو تا مرحله مسابقات استانی کشتی پیش رفته‌اند، اما به‌دلیل آسیب‌دیدگی از مسابقات بازمانده‌اند. آن‌ها مصمم هستند با تمرین زیاد در مسابقات جهانی برای کشورشان مدال بیاورند.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44